يكي شدنمونيكي شدنمون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
دردونه ي مامانيدردونه ي ماماني، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

فينگيلي من

شروعي دوباره

به نام خداي مهربونم شروع ميكنم نوشتن خاطرات روزانه عزيزترينمو خيلي وقت اينجا نبودم، وقتي وبلاگو ديدم خواندن خاطرات اون موقع برام جالب بود به خاطر همين تصميم گرفتم دوباره بنوسيم از سر نو به اميد پروردگارم
7 ارديبهشت 1397

غيبت نسبتا طولاني

سلام عشق مامان، عزيزم، خيلي وقته برات چيزي ننوشتم. گل من از هفته ي ٢٢ يه تكون هاي كوچلو ازت حس ميكنم، گاهي خيلي كم، گاهي هم خيلي زياد، اين اعلام وجودت منو سرمست ميكنه گلم، منتظرم تكون هات محكم تر بشه، حال و روز عمومي مامان هم خوبه خداروشكر، فقط شبا هر يك ساعت يكبار بيدار ميشم ميرم دستشويي  اما كنار اين يه درد ديگه دارم همش تو خواب پام ميگيره و بيدار ميشم و بايد حتما راه برم تا خوب بشه، دكتر پودر منيزيوم بهم داده، نسبت به قبل بهتر شده اما كامل خوب نشده، ديگه برات جونم بگه در حال خريد سيسموني هستم  تخت و كمدت هم سفارش داديم اميد به خدا هشت اردبيهشت مياد، همه چيز كه تكميل بشه حتما عكس ميزارم تو وبلاگت، عشق مامان خيلي دوستت دارم، از خد...
28 فروردين 1395

اولين پست ٩٥

عشقم، عزيزززم، نفسم، گندمم، امساال سال توئه، جيگر مامان سالت مبارك، امسال نوروز ما حال و هواي خاص خودشو داشت،ديروز كه خونه ي مامان بزرگا بوديم همه حرف از شما ميزدند كه انشااله سال ديگه نوروز تو بغلموني عشقم، نفسم، دوستت دارم خيلي زيااااااااد سال نو بر همه ي دوستاي عزيز وبلاگي مبارك، انشااله سال خوب و پر از بركت و شادي داشته باشند اينم هفت سين امسال ما ...
2 فروردين 1395

روز به يادماندني

امرز وقت سونو داشتم، غربالگري دوم، عشق مامان شما دخملي، گندم مني، عشق مني، من جز سلامتيد از خدا چيزي نميخواستم ، انشااله سلامت باشي عزيزدلم، عاشقتم م م م م  پي نوشت: سونوگرافي دهن رادمان درست دراومد، عزيزدل عمه بهم گفته بود ني ني ت دختره ...
19 اسفند 1394

مكالمه من و رادمان

رادمان: عمه من: جونم عزيزم رادمان: ني ني رو خوردي، ني ني رفته تو دلت من:  رادمان: اونجا تاريكه، ني ني ميترسه من: آخه جيگر عمه، ني ني بايد تو دلم بمونه تا بزرگ بشه بياد با تو بازي كنه رادمان: پس عمه دهنتو باز كن من ني ني رو ببينم من: دهنمو باز ميكنم و رادمان مثل دكترا ته حلق منو ميبيننه بعد كه تموم ميشه ميگه: واااااي عمه ني ني ت دختره پي نوشت يك: ديشب رادمان  از طريق سونوگرافي دهن فهميد ني ني م دخمله پي نوشت دو: رادمان و رادمهر و روژان سه قلوهاي برادرم هستند و عشق من پي نوشت سه: سه قلوها الان چهار سالشونه، بعضي اوقات يه حرفا و يه سوال هايي ميپرسند كه فقط بايد به افق خيره شد عكس سه قلوها در ادامه مطلب ...
8 اسفند 1394

اسفند زيبا

اسفندماه هميشه براي من دوست داشتني بود، كلا از روز اول اسفند در من شور و حال عجيبي به پا ميشه، خونه تكوني براي من لذت داره، اما امسالم با سالهاي قبل فرق ميكنه، امسال يه ني ني ناز تو دلمه كه بايد بخاطر ني ني با احتياط كار كنم، كلا از وقتي ازدواج كرديم همه ي كاراي عيد رو خودم انجام دادم دوست ندارم كسي كمكم كنه، يه جور وسواسه   فردا اول اسفند يه آزمايش دارم، ١٩ اسفندماه هم دوباره ميخوام برم ني ني گلمو ببينم، غربالگري دوم هست، دارم روز شماري ميكنم براي ديدنش ولي همش يه استرس عجيبي دارم فكر و خيال بد همش مياد سراغم، راستش ويار بدي داشتم، الان كه بهترم زياد نميتونم غذا بخورم، دوتا لقمه بشه سه تا حالم بد ميشه، اسيد معده و معده درد هم اضافه ش...
30 بهمن 1394

عكس ني ني

هوراااااااا بالاخره تونستم حجم عكس رو كم كنم، از اين بعد عكس هم ميذارم، اينم اولين عكس ني ني من ...
17 بهمن 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فينگيلي من می باشد